هفته گذشته مطلبی درباره ارزش ریال در برابر ارزهای معتبر مثل دلار داشتیم و این که طی سالها ریال ارزشش را در برابر این ارزها از دست داده و از قدرت خرید آن کاسته شده است. ارزش مبلغی از تومان امروز با ارزش بیست سال پیش آن تفاوت فراوانی دارد.
همچنین شیوه تبدیل ارزش مبلغی در یک مقطع زمانی را نسبت به مقطعی در گذشته توضیح دادیم.
بیشتر بخوانید: پنج میلیون تومان بیست سال پیش امروز چقدر ارزش دارد؟
در این مطلب به برخی از سوالهای ارسالی مخاطبان بیبیسی فارسی درباره مسایل مربوط به اقتصاد ایران پاسخ میگوییم.
دلیل ضعف ارزش پول یک کشور در برابر کشورهای دیگر علاوه بر قدرت اقتصادی، تابع عوامل متعدد دیگری است. در اصل، ارزش پول یک کشور در نهایت تابع دریافتهای ارزی آن کشور (شامل ارز ناشی از صادرات، سرمایهگذاری خارجی، کمک مالی) در مقایسه با پرداختهای ارزی (واردات، سرمایهگذاری در خارج، هزینه اقدامات سیاسی و نظامی در خارج و کمک به کشورهای دیگر) باید باشد.
اگر پرداختهای ارزی بیش از دریافتها باشد، نرخ ارز خارجی افزایش مییابد.
عامل دیگر در این زمینه، نرخ تورم داخلی است. تورم به معنی کاهش ارزش پول ملی یک کشور است که قاعدتا بر ارزش نسبی آن در برابر ارزهای دیگر تاثیر میگذارد.
علاوه بر عناصر اقتصادی، عوامل دیگری نیز بر نرخ برابری پول یک کشور تاثیر میگذارد. یکی از این عوامل، نگرش دولت در قبال نرخ ارز خارجی است.
ممکن است بعضی دولتها به دلایل مختلف از کاهش یا افزایش نرخ برابری پول خود حمایت کنند. به خصوص در مورد کشورهایی که نرخ ارز داخلی به جای بازار آزاد بین المللی، توسط دولت تعیین میشود خواست دولت مستقیما بر نرخ ارز تاثیر دارد.
در ایران، یکی از منابع اصلی تامین بودجه دولت، دریافت ارز حاصل از فروش نفت خام است. تا اواخر دهه ۱۳۶۰ دولت در تدوین بودجه نرخ ثابت دلار را مبنی قرار میداد و در برابر آن، مقدار معینی ریال را به عنوان درآمد نفتی وارد بودجه میکرد.
اگر کمبودی در عواید نسبت به هزینهها وجود داشت، این کمبود به صورت کسری در بودجه منعکس میشد. از اواخر آن دهه گاه دولت برای تامین کمبود درآمد پولی، نرخ ارز را چه به طور مستقیم و چه با دخالت در بازار آزاد افزایش میداد و در برابر آن پول بیشتری وارد بودجه میکرد.
وبالاخره، همانطور که در ایران مشاهده شده، شرایط و چشم انداز سیاسی و اقتصادی یک کشور بر نرخ برابری پول آن تاثیر میگذارد. اگر کشوری با شرایط سیاسی متلاطم و آینده مبهم اقتصادی مواجه باشد، طبیعتا انتظار میرود اقتصاد آن متزلزل و در نتیجه، پول آن غیرقابل اطمینان و ارزش آن در برابر پول سایر کشورها کمتر شود.
این تصور وجود داشته که چاپ کردن پول بیشتر در برابر مقدار ثابت ارز خارجی برخلاف اقدام به افزایش نقدینگی باعث تورم نمیشود که تصور درستی نیست. بعضی از کارشناسان دولتی هم معتقد بودهاند که از آنجا که کاهش نرخ ریال در برابر ارز خارجی به معنی کاهش بهای اجناس داخلی در بازار خارجی است، این اقدام به صادرات کمک میکند.
این نظر هم چندان درست نبوده زیرا کاهش مکرر نرخ ارز باعث تورم داخلی شده و قیمت اقلام صادراتی را افزایش میدهد و به زودی، امتیاز ناشی از تغییر در نرخ ارز را از میان میبرد. این اقدام همچنین دور باطل افزایش نرخ ارز، تورم ناشی از آن و افزایش مجدد نرخ ارز را بههمراه دارد.
عامل دیگر تاثیر نگرانی از تحولات سیاسی داخلی و خارجی بر بازار ارز است و بحران های مختلف مانند وخامت روابط خارجی، تحریم و جنگ طبیعتا باعث نگرانی درباره آینده اقتصاد کشور و بیاعتمادی به ریال و خرید ارز خارجی میشود که قیمت آن را افزایش میدهد.
بنابراین حتی اگر یک کشور از نظر اقتصادی وضعی بهتر از از کشور دیگری داشته باشد، ممکن است روند تحولات ارزی آن بدتر باشد. البته ادامه وضعیت بدتر ارزی دیر یا زود میتواند اقتصاد یک کشور را تضعیف کند.
شاخص بهای کالاها و خدمات مصرفی که برگردان انگلیسی Consumer Price Index است و بطور اختصار به آن CPI میگویند، معیار اندازهگیری تغییرات قیمت کالاها و خدماتی است که به مصرف خانوارها میرسد.
این کالاها و خدمات، علاوه بر اقلام مصرفی، مهمترین اقلام غیرمصرفی سبد هزینه خانوار را هم در بر میگیرد.
CPI کاربردهای گوناگونی از جمله در برآورد قدرت خرید پول کشور، هزینه واقعی خانوارها و تعدیل مزد دارد.
بانک مرکزی بطور سالانه و ماهانه این شاخص را اعلام میکند. قدیمیترین دادههای موجود بانک مرکزی مربوط به سال ۱۳۱۵ خورشیدی است و آخرین آمار اعلام شده به مهر ماه امسال (۱۳۹۶) برمیگردد. یکی از موارد کاربردی این شاخص محاسبه ارزش پول در گذشته به روز است. این شاخص با تورم رابطه مستقیم دارد.
استفاده از دلار در ایران دو جنبه دارد. یکی به عنوان "معیار" تعیین نرخ برابری ریال و یکی به عنوان ارز مهم تجاری.
اینکه چرا همیشه در ایران از دلار به عنوان شاخص و نشاندهنده ارزش ریال یا سایر ارزها استفاده میشود بیشتر به جنبه تاریخی و سنت بازار ارز ارتباط دارد.
در دهههای پیش، تجارت جهانی با استفاده از چند ارز مهم صورت میگرفت که شامل دلار آمریکا، پوند بریتانیا، و فرانک فرانسه بود.
معمولا کشورهایی که پیشتر مستعمره بریتانیا یا فرانسه بودند از پوند و فرانک در تجارت خارجی استفاده میکردند و ترجیح میدادند عواید صادرات خود را به این ارزها دریافت کنند.
اینها در "حوزه" پوند و فرانک قرار داشتند. در مورد دلار، پس از جنگ دوم جهانی، برتری اقتصادی آمریکا از جمله در صحنه تجارت خارجی باعث شد تا دلار به عنوان یک ارز نیرومند و قابل قبول در کشورهای مختلف مورد قبول قرار گیرد و حوزه دلار به تدریج به بزرگترین حوزه ارزی تبدیل شود و با کاهش اهمیت اقتصادی سایر کشورهای دارای ارز معتبر، جای آنها را بگیرد.
در حال حاضر نیز، با توجه به بزرگی اقتصاد آمریکا - که حدود ۲۵ درصد کل تولید ناخالص جهان را به خود اختصاص داده - و وسعت مبادلات آن، طبیعی است که دلار همچنان یک ارز معتبر باشد. البته شاید اگر روزی چین هم تصمیم گرفت ارز خود را آزاد کند، پول آن کشور هم به یک ارز معتبر جهانی تبدیل شود.
از آنجا که بخش مهمی از عواید ارزی ایران از محل فروش نفت خام بود و بهای نفت خام و عواید پرداختی هم عمدتا به دلار محاسبه و پرداخت می شد طبیعی بود که این کشور معاملات خارجی خود را عمدتا به دلار انجام دهد و در "حوزه دلار" قرار گیرد.
این سنت همچنان حفظ شده و برخلاف شعارهای سیاسی، اکثر دست اندرکاران سیاست و اقتصاد ایران همچنان به برتری ایالات متحده از جمله در حوزه اقتصاد اعتقاد و به استحکام پول آن کشور اطمینان دارند. تغییر به ارز دیگر هم مستلزم تصمیم دولت و مهمتر از آن، پذیرش عمومی آن است.
این مطلب برای پاسخ به سوالهای شماری از مخاطبان بیبیسی فارسی که از طریق صفحه #ازمابپرسفرستادهاند، تهیه شده است.
شما هم میتوانید سوالهای خود را از طریق این صفحه یا فرمهایی در مطالب دیگر وبسایت برای ما بفرستید، تا سوالهای شما به مطالب و گزارشهای بیبیسی فارسی تبدیل شوند.
در حالی که تلفات زلزله اخیر در مناطق مرزی ایران و عراق رو به افزایش است و عملیات امداد برای نجات بازماندگان در این مناطق ادامه دارد، بسیاری میپرسند که در زمان وقوع زمین لرزه و پس از آن چه باید کرد؟
کسانی که تجربه تلخ زلزله را دارند میگویند که در ابتدای وقوع زمین لرزه با صدایی عجیب مواجه میشوند که معمولا بسرعت تبدیل به لرزشهای اولیه خفیف میشود.
مرحله بعدی موج اصلی زلزله است که از چند ثانیه تا چند دقیقه طول میکشد و مرحله آخر وقوع پس لرزههایی است که از موج اصلی خفیفتر است.
تمامی اینها میتواند در مدت بسیار کوتاهی اتفاق بیافتد.
البه ممکن است پیش از وقوع زلزله اصلی چندین لرزش خفیف حس شود، مثلا در مورد زلزله بم در استان کرمان که در سال ۱۳۸۲ اتفاق افتاد، پیش از وقوع موج اصلی زلزله که در حدود ۵ و نیم صبح اتفاق افتاد، دو زلزله یا پیش لرزه خفیف اتفاق افتاده بود.
پیش از زلزله دیشب هم پیش لرزهای در غرب ایران حس شده بود.
سازمان لرزهنگاری آمریکا در این زمینه توصیههایی دارد که به بعضی از آنها اشاره میکنیم.
اگر در داخل ساختمان هستید:
اگر در بیرون از ساختمان هستید:
به فضای باز بروید و از ساختمانها، کابلهای برق، دودکش و هرچیزی که ممکن است به روی شما بیافتد دوری کنید
اگر در حال رانندگی هستید:
در هنگام وقوع زلزله چه کارهایی را نباید انجام داد؟
باید بدانید که گروههای امدادی، پلیس، آمبولانس و آتشنشانی ممکن است به سرعت خود را به شما نرسانند
هنگامی که زلزله به پایان میرسد باید انتظار پسلرزه را داشته باشید و باید سعی کنید خود را از شیشه خرده و اشیای شکسته دور نگه دارید. برای دوری از خطرات بعد از زمینلرزه هم توصیههای متفاوتی شده است که بعضی از آنها در زیر آورده شده است:
محمدرضا حججی، پدر محسن حججی، از اعضای سپاه پاسداران که در سوریه به دست پیکارجویان داعش کشته شد، اعلام کرده بقایای پیکر فرزندش را که گفته شده بود به ایران انتقال یافته، ندیده است.
خبرگزاری فارس امروز شنبه ۲۰ آبان ویدیویی از مصاحبه با پدر محسن حججی را منتشر کرده که در بخشی از آن گفته: "ما آن شبی که پیکر آمد ایران و ما توی معراج الشهدا رفتیم، کفن فرزندمان را که لمس کردیم، آنی که ما لمس کردیم یک پا بود و قسمتی از بدن. ما چیزی لمس نکردیم. هرچه لمس کردیم فقط پنبه بود و کتان."
به گفته پدر آقای حججی، وی به کسانی که بقایای جسد را آماده کرده بودند گفته "پس شما چی را شستید؟... من حالا باید باید چی را تحویل بگیرم؟" وی سپس افزوده: "آن بنده خدا دست من را گرفت گذاشت بغل کفن گفت حاج آقا این پایش است و برد بالاتر یک قسمت از دنده های شهید را هم خوب، ما لمس کردیم. آنی که ما لمس کردیم همین بود، هیچ چیز دیگر نبود."
محسن حججی از اعضای لشکر زرهی ۸ نجف اشرف، از واحدهای سپاه پاسداران، در جریان شبیخون نیروهای گروه داعش به منطقه تنف در مثلث مرزی بین سوریه، عراق و اردن اسیر و در ۱۸ مرداد به دست داعش کشته شد.
رسانه های ایران روز ۷ شهریور از مبادله پیکر او با تعدادی از کشته شدگان داعش خبر دادند ولی در نهایت، جسد محسن حججی در ۳ مهر به ایران بازگشت و این تاخیر چهار هفته ای، شایعاتی را در مورد پیکر تشییع شده ایجاد کرد.
در پی بالاگرفتن این شایعات، سایت خبرگزاری صداوسیما گزارشی تصویری را منتشر کرد که در آن، نظر مردم در باره شایعه خالی بودن تابوت تشییع شده پرسیده می شد. پاسخ دهندگان به این سوال، چنین احتمالی را رد می کردند، هرچند برخی نیز می گفتند پر یا خالی بودن تابوت از اهمیت محسن حججی و کاری که انجام داده نمیکاهد.
در ویدیوی منتشر شده از سوی خبرگزاری فارس نیز، یک خبرنگار از پدر آقای حججی در مورد شایعه خالی بودن تابوت سوال می کند و از او می پرسد آیا شخصا جسد فرزند خود را دیده است؟ پدر محسن حججی می گوید: "ما که ندیدیم، ولی چیزی که برای ما تعریف کردند گفتند که دو تا پا و قسمت لگن بدن است."
وی که ساکن نجف آباد است توضیح می دهد: "به ما اعلام کردند بیایید تهران برای تحویل گرفتن پیکر ... ما را صدا زدند توی ستاد نیروی زمینی سپاه برای برنامهریزی مراسم استقبال از شهید... دیدیم بحث از شنبه است که تشییع بشود و حالا پنجشنبه بود. ما سوال کردیم که حالا این وسط جمعه تکلیفش چه میشود... گفتند که امشب شهید اصلا نمیآید ایران. شهید سوریه است. قرار است سوریه برایش مراسم بگیرند."
به گفته آقای حججی وی اصرار کرده شخصا برای "مراسم استقبال شهید" به سوریه برود که ابتدا با مقاومت مسئولان سپاه مواجه شده اما در پی پافشاری او، سرانجام قبول کردهاند.
پدر محسن حججی میافزاید: "ما که رفتیم سوریه، به امید این رفتیم که پیکر را ببینیم ولی آنجا پیکر نبود. یعنی اصلا بحث مراسمی هم نبود. به ما گفتند که پیکر فعلا به یک نوعی ناقص است و ما حدس میزنیم که موقع تحویل گرفتن از داعش عجله شده و ممکن است قسمتی از پیکر هنوز زیر خاک باشد. برای همین ترجیح می دهیم که چند وقت صبر کنیم."
وی سپس در پاسخ به سوال خبرنگار فارس با این مضمون که "یعنی وقفه یک ماهه به خاطر همین بود" جواب میدهد: "تا پیکر تکمیل بشود. تا آنجایی که میشود تکمیلش کنند. ما هم گفتیم باشد. ما از اول بنایمان بر این بوده که اطاعت امر کنیم، حالا از هر کسی."
پدر آقای حججی ادامه می دهد: "ما آمدیم ایران و بعد بحث این را پیش گرفتیم که که دیانای شهید مشکل دارد. در صورتی که خوب، حالا این طور نبود و قرار بود که یک مدت زمانی بگذرد تا بشود پیکر را تکمیلش کنیم."
او در ادامه اذعان میکند که بحث مرتبط شدن تاخیر در انتقال جسد به ایران به خاطر طول کشیدن آزمایش تشخیص هویت دیانای، که در آن زمان مطرح شده بود، صحت نداشته است.
به گفته پدر محسن حججی: "این را ما خودمان مطرح کردیم که بشود حالا یک جوری جواب مردم را بدهیم. چون توی مردم اعلام شده بود که قرار است تشییع بشود. مردم منتظر بودند که پیکر بیاید ایران و تشییع کنند. یک جوابی باید برایش داشتیم که ما خودمان پیشنهاد کردیم."
در اینجا خبرنگار فارس میگوید: "خوب بالاخره پیکر مشخص نبود. یک تکه. صورتی نبود. بدنی نبود" و پدر محسن حججی جواب می دهد: "هیچی نبود. فقط از طریق دیانای و چون پاهای شهید بود، از کفش هایش... البته آن موقع هم هنوز کامل نبود. دیانای کامل نبود. ولی خوب، خیلی شواهد نشان میداد که شهید، همان شهید ماست و آقایان هم در سپاه قدس قانع شده بودند که این پیکرِ شهید ماست."
پدر آقای حججی در پاسخ به سوال خبرنگار فارس در مورد اینکه فکر میکند چه بلایی سر پیکر فرزندش آمده میگوید: "از همان اول سعی نکردم دنبال کنم. چون نخواستم بدانم... هم تحملش را نداشتم و هم... حالا ممکن است اینجا احساسات یا عاطفه پدری یا مادری باعث بشود که خدای ناکرده حرفی را آدم به زبان بیاورد که خلاف عقیده و راهی است که شهید ما رفته است و این باعث شرمندگی بشود."
وی در مورد دلیل این نگرانیاش توضیح بیشتری نمیدهد.
مراسم تشییع جنازه محسن حججی، روز ۵ مهر در تهران برگزار شد. شماری از مقامهای ارشد جمهوری اسلامی، از جمله علی و صادق لاریجانی، روسای مجلس و قوه قضاییه، در این مراسم حضور داشتند.
آیتالله علی خامنهای پیش از مراسم تشییع جنازه محسن حججی در میان اعضای خانواده وی و در کنار تابوت او حاضر شد .
طی سالها ارزش ریال در برابر ارزهای معتبر نظیر دلار کاهش یافته و از قدرت خرید آن کاسته شده است.
به عنوان مثال ارزش ۴۰۰۰ تومان در سال ۱۳۹۲ با ارزش همان پول در سال ۱۳۷۶ یکسان نیست چون در گذشته با همین پول خرید بیشتری میشد انجام داد.
برای تبدیل ارزش ریالی مبلغی در یک مقطع زمانی خاص نسبت به مقطع زمانی در گذشته از شاخص بهای کالاها و خدمات مصرفی (CPI) استفاده میشود.
این شاخص که توسط بانک مرکزی ایران بطور سالانه و همچنین ماهانه اعلام میشود، معیار سنجش تغییرات قیمـت کالاها و خدماتی است که توسط خانوارهای شهرنشین به مصرف میرسد و یکی از بهترین معیارهای سنجش تغییر قدرت خرید پول است.
شاخص بهای کالاها و خدمات مصرفی در ایران در سالهای مختلف | |||||||
---|---|---|---|---|---|---|---|
۱۳۹۵ | ۱۰۰ | ۱۳۸۵ | ۱۸ | ۱۳۷۵ | ۴.۵ | ۱۳۶۵ | ۰.۴۷ |
۱۳۹۴ | ۹۱.۷ | ۱۳۸۴ | ۱۶ | ۱۳۷۴ | ۳.۷ | ۱۳۶۴ | ۰.۳۸ |
۱۳۹۳ | ۸۱.۹ | ۱۳۸۳ | ۱۴.۵ | ۱۳۷۳ | ۲.۵ | ۱۳۶۳ | ۰.۳۶ |
۱۳۹۲ | ۷۰.۹ | ۱۳۸۲ | ۱۲.۶ | ۱۳۷۲ | ۱.۸ | ۱۳۶۲ | ۰.۳۲ |
۱۳۹۱ | ۵۲.۶ | ۱۳۸۱ | ۱۰.۹ | ۱۳۷۱ | ۱.۵ | ۱۳۶۱ | ۰.۲۸ |
۱۳۹۰ | ۴۰.۳ | ۱۳۸۰ | ۹.۴ | ۱۳۷۰ | ۱.۲ | ۱۳۶۰ | ۰.۲۳ |
۱۳۸۹ | ۳۳.۲ | ۱۳۷۹ | ۸.۵ | ۱۳۶۹ | ۰.۹۹ | ۱۳۵۹ | ۰.۱۹ |
۱۳۸۸ | ۲۹.۵ | ۱۳۷۸ | ۷.۵ | ۱۳۶۸ | ۰.۹ | ۱۳۵۸ | ۰.۱۵ |
۱۳۸۷ | ۲۶.۷ | ۱۳۷۷ | ۶.۳ | ۱۳۶۷ | ۰.۷۷ | ۱۳۵۷ | ۰.۱۴ |
۱۳۸۶ | ۲۱.۳ | ۱۳۷۶ | ۵.۳ | ۱۳۶۶ | ۰.۵۹ | ۱۳۵۶ | ۰.۱۳ |
این شاخص همچنین معیاری برای سنجش میزان تورم در یک کشور است.
نحوه محاسبه به روز ارزش پول در ایران به اینگونه است که شاخص بهای کالاها و خدمات مصرفی در سال جاری به عدد همین شاخص در سال خاص تقسیم میشود و نتیجه آن در میزان ریالی پول مورد نظر ضرب میشود. عدد بدست آمده ارزش به روز پول را نشان میدهد.
به عنوان مثال اگر یک نفر در سال ۱۳۷۶ پنج میلیون تومان سرمایه داشته برای محاسبه ارزش پول او در سال ۱۳۹۵ باید عدد شاخص خدمات کالاها و خدمات مصرفی در سال ۱۳۹۵ (۱۰۰) بر عدد همین شاخص در سال ۱۳۷۶ (۵.۳) تقسیم شود و نتیجه آن ضربدر ۵ میلیون تومان شود.
بر اساس این مثال ارزش روز پول او در سال ۱۳۹۵ بیش از ۹۴ میلیون تومان است.
آخرین شاخص کالا و خدمات سالانه که بانک مرکزی اعلام کرده مربوط به سال ۱۳۹۵ است هر چند که شاخصهای ماهانه در سال جاری (۱۳۹۶) هم موجود است.
قدیمیترین دادههای شاخص کالای بانک مرکزی مربوط به سال ۱۳۱۵ خورشیدی است.
آخرین شاخص ماهانه هم مربوط به مهرماه ۱۳۹۶ است که بانک مرکزی آن را ۱۰۸/۴ اعلام کرده است
برداشت اول: شب آخر مذاکرات ۱+۵ برای نهایی کردن برجام است. صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران، در حال پخش مطالب "عادی" خود و از جمله مستندی علمی است. طبیعتا کسانی که در التهاب کسب آخرین اخبار از مذاکرات هسته ای هستند، کانال را عوض می کنند.
برداشت دوم: مهلت رای گیری برای انتخابات ریاست جمهوری ۱۳۹۶ به پایان رسیده. یک کارشناس سیاسی صدا و سیما، در حال بیان صحبت هایی است که اگر به جای شب انتخابات، مثلا سه سال قبل یا یک سال بعد هم پخش بشوند تفاوتی ندارند. بعد، مستندی در مورد لوزالمعده پخش می شود. طبیعتا باز خیلی ها کانال را عوض می کنند.
برداشت سوم: شورای نگهبان به خاطر اصرار بر روی برکناری یک عضو زرتشتی شورای یزد مورد انتقاد کم سابقه قرار گرفته. تلویزیون برای "مدیریت" فضا یک "مناظره" ترتیب می دهد که دو طرف آن عضو شورای نگهبان هستند و هر دو نیز از تصمیم خودشان دفاع می کنند. این بار، صدای اعتراض خیلی از سرسخت ترین حامیان شورای نگهبان هم بلند میشود...
اگر گفته شود که می توان نمونه هایی بی شمار از این قبیل را در کارنامه صدا و سیما فهرست کرد، اغراق آمیز خواهد بود؟ بعیداست که بسیاری از مدافعان رویه سیاسی صدا و سیما نیز، به این سوال پاسخ مثبت بدهند.
چنین نمونه هایی، البته مربوط به حرفه ای ترین، پرمخاطب ترین و بزرگ ترین رسانه حکومتی ایران با حدود ۳۴ هزار کارمند -۵۰ هزار نفر همکاربا احتساب نیروهای پیمانی- هستند. ارگانی که قرار بوده متناسب با امکانات خود، رسانه تعیین کننده حکومت ایران در مواقع حساس باشد، اما در چنان مواقعی، میدان را به راحتی به رقبا - از رسانه های خارجی گرفته تا فضای مجازی- واگذار می کند.
توضیحات مدافعان رسانه های حکومتی در مورد عملکرد این رسانه ها، معمولا در این حد است که مشکل اصلی بودجه ناکافی یا توطئه های خارجی هستند. در حالی که بعید است رسانه ای که شب بعد از انتخابات اعتماد به نفس کافی را برای پوشش زنده اخبار آن ندارد، با مثلا ۵۰ درصد بودجه بیشتر این اعتماد به نفس را به دست بیاورد. یا مشکل بتوان انتظار داشت که رسانه های دیگر، در مواقعی که صداو سیما داوطلبانه میدان را تقدیم می کند، برای در اختیار گرفتن آن تردیدی داشته باشند.
مواجهه حکومت با مشکل رسانه ای خود، البته تاکنون از جنس بازنگری در رویه های حرفه ای نبوده و عمدتا، به انتظار از دستگاه قضایی و امنیتی برای مهار رقبا خلاصه شده است.
بخشی از این مواجهه که مستقیما قضایی و امنیتی نبوده هم، از طریق پروژه های موسوم "جنگ نرم" صورت گرفته که نمود شاخص آن، فعالیت پروژه و سایت های بی شمار با موضوع رصد رسانه های برون مرزی و مقابله با آنها بوده است.
چنین پروژه هایی هر روز، در مورد تعدادی زیاد از مطالب رسانه های برون مرزی "خبر"های عجیب و غریب می نویسند که عمدتا، چیزی بیش از نقل قول تحریف شده مطالب به علاوه چند خط فحش یا اتهام نیستند.
مسئولیت عجیب تر این پروژه ها، "خبرنویسی" پایان ناپذیر در مورد حجم عظیمی از پست های روزنامه نگاران معروف و غیرمعروف در شبکه های مجازی است. در این حد که بعضا حتی توییت های پیشپا افتاده روزنامه نگاران مقیم خارج، به موضوع خبرهای دست اول پروژه ها و سایت های رصدکننده رسانه های برون مرزی تبدیل می شوند.
می توان حدس زد که صدها نیروی جوان در این نوع پروژه های موسوم به "جنگ نرم" در حال کار کردن و حقوق گرفتن هستند که ادامه فعالیت آنها در طول سال ها، کوچکترین نقشی را در آموزش رسانه ایشان ایفا نمی کند.
نیروهایی که عملا در بعد حرفه ای، به اصطلاح تلف میشوند و علیرغم حجم زیاد تولیداتشان، در بزنگاه های رسانه ای -که روزنامه نگاران حرفه ای تعیین کننده هستند- مطلقا فایده ای برای جریان خود ندارند.
این معضل، در سطوحی متفاوت، در رسانه های جدی تر حکومتی نیز مشاهده می شود. به عنوان مثالی در توضیح ابعاد این مشکل، می توان یادآوری کرد که زمانی نیروهای باکیفیت تر این رسانه ها گلایه می کردند که سه دهه است "آوینی جدیدی" در جریان رسانه ای حامی حکومت بازتولید نشده -اشاره به مرتضی آوینی، مستندساز معروف جنگ. اکنون، وضعیت به گونه ای درآمده که در مجموعه رسانه های این جریان -بدون آنکه قصد مقایسه افراد وجود داشته باشد- حتی "شریعتمداری جدید" هم ایجاد نمی شود.
هرچند خط مشی سیاسی، اخلاق کاری و نوع ارتباطات حسین شریعتمداری با نهادهای امنیتی منتقدان زیادی دارد، اما نمی توان تردید داشت که مدیرمسئول کیهان، یک نیروی رسانه ای کاملا حرفه ای است. این در حالی است که احتمالا اگر پرسیده شود که در میان نسل جوانتر روزنامه نگاران همسو با آقای شریعتمداری، در دو دهه اخیر کدام افراد تربیت شده اند که تواناییهایی هم سطح با او را داشته باشند، مشکل بتوان نامی را بر زبان آورد.
دورانی بود که دست اندرکاران روزنامه کیهان و صدا و سیما، برنامه هایی همچون "هویت" را تولید می کردند و دیگران، تقریبا هیچ امکانی برای ارائه روایت مقابل خود نداشتند. حتی در دوره اصلاحات نیز، با وجود تغییر فضای مطبوعاتی، باز این امکان وجود داشت که مثلا قوه قضاییه با بستن یکشبه حدود ۲۰ روزنامه، فضای اطلاع رسانی را بهناگهان زیر و رو کند.
ولی در دوران حاضر، شرایط رسانه ای به صورتی است که مجموعه نشریات جناح های سیاسی مختلف، به علاوه مجموعه کانالهای تلویزیونی داخل و خارج، در حال تقلا کردن برای رقابت با فضای مجازی و شبکه های اجتماعی هستند.
در مقابل این موج جدید، حتی سرانجامِ فیلترینگ حکومت هم به اینجا رسیده که مثلا دفتر رهبر جمهوری اسلامی، بهناچار بر روی تک تک همان شبکه های اجتماعی فیلتر شده حضور فعال دارد و در حال رقابت حرفه ای برای جذب مخاطب است.
وقتی در فضایی با این مختصات، بر روی فضای مجازی ادعایی علیه یک عضو خانواده رئیس قوه قضاییه مطرح می شود، رسانه های همسو چنان در دفاع از او بی تاثیرند که به ناچار حداقل ۱۰ مقام ارشد حکومتی -از شخص رئیس قوه و سخنگوی دستگاه قضایی گرفته تا وزیر اطلاعات و رئیس سازمان اطلاعات سپاه- یکی بعد از دیگری به تکذیب مستقیم خبر می پردازند. رویکردی عجیب که انگار مهمترین کارکردش این است که بخش هایی از جامعه که هنوز از اتهام مطلع نشده اند هم، متوجه آن بشوند.
می توان حدس زد که راه حل پیشنهادی بسیاری از مدافعان حکومت ایران در مواجهه با چنین وضعیت های پیچیده ای، به سادگی این باشد که دستگاه های قضایی و امنیتی بیشتر از گذشته برای کنترل فضای رسانه ای وارد عمل شوند، با این برداشت که این بار اگر "به اندازه کافی" برخورد کنند مشکلات حل می شود.
ولی واقعیت این است که با توجه به سرعت پیشرفت تکنولوژی های ارتباطی، احتمال رقابت موفق در فضای رسانه ای با تکیه بر رانت امنیتی و قضایی، حتما در آینده از الان دشوار تر خواهد بود.
این در حالی است که در مقابل، مقاومت دستگاه های حکومتی ایران در مقابل قواعد رقابت رسانه ای، عملا رانتی غیرمستقیم را در اختیار رقبا - و از جمله رسانه های برون مرزی- قرار داده که گستره مخاطبان و حتی ادامه فعالیت خود را مدیون آن هستند.
نمی توان انکار کرد که بسیاری از این رسانه های رقیب، نه تنها از دسترسی مستقیم به جامعه ایران محرومند، که دارای ضعف های حرفه ای مشخص هستند. اما تا اطلاع ثانوی از "رانت رسانه ای" مهمی استفاده می کنند که از سوی دستگاه های حکومتی ایران تهیه شده است. دستگاه هایی که همواره این قابلیت را دارند - و احتمالا خواهند داشت- که در بزنگاه های حساس رسانه ای، بخش های باز هم جدیدی از مخاطبان کلافه داخلی را، به سمت رسانه های دیگر هدایت کنند.
در فروردین ۱۳۹۰، وقتی رادیوی روسی موج کوتاه و متوسط بی بی سی بعد از ۶۵ سال فعالیت، بسته شد، دلیل اصلی آن بسیار ساده بود: مخاطب این رادیو به میزانی کاهش یافته بود که ادامه فعالیتش قابل دفاع نبود. علت اصلی کاهش تعداد مخاطبان هم، باز شدن نسبی فضای رسانه ای بود؛ آن هم نه در حد -مثلا- رسانه های اروپای شمالی و غربی، که در همان حد جاری در روسیه ولادیمیر پوتین و دمیتری مدودف.