برداشت اول: شب آخر مذاکرات ۱+۵ برای نهایی کردن برجام است. صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران، در حال پخش مطالب "عادی" خود و از جمله مستندی علمی است. طبیعتا کسانی که در التهاب کسب آخرین اخبار از مذاکرات هسته ای هستند، کانال را عوض می کنند.
برداشت دوم: مهلت رای گیری برای انتخابات ریاست جمهوری ۱۳۹۶ به پایان رسیده. یک کارشناس سیاسی صدا و سیما، در حال بیان صحبت هایی است که اگر به جای شب انتخابات، مثلا سه سال قبل یا یک سال بعد هم پخش بشوند تفاوتی ندارند. بعد، مستندی در مورد لوزالمعده پخش می شود. طبیعتا باز خیلی ها کانال را عوض می کنند.
برداشت سوم: شورای نگهبان به خاطر اصرار بر روی برکناری یک عضو زرتشتی شورای یزد مورد انتقاد کم سابقه قرار گرفته. تلویزیون برای "مدیریت" فضا یک "مناظره" ترتیب می دهد که دو طرف آن عضو شورای نگهبان هستند و هر دو نیز از تصمیم خودشان دفاع می کنند. این بار، صدای اعتراض خیلی از سرسخت ترین حامیان شورای نگهبان هم بلند میشود...
اگر گفته شود که می توان نمونه هایی بی شمار از این قبیل را در کارنامه صدا و سیما فهرست کرد، اغراق آمیز خواهد بود؟ بعیداست که بسیاری از مدافعان رویه سیاسی صدا و سیما نیز، به این سوال پاسخ مثبت بدهند.
چنین نمونه هایی، البته مربوط به حرفه ای ترین، پرمخاطب ترین و بزرگ ترین رسانه حکومتی ایران با حدود ۳۴ هزار کارمند -۵۰ هزار نفر همکاربا احتساب نیروهای پیمانی- هستند. ارگانی که قرار بوده متناسب با امکانات خود، رسانه تعیین کننده حکومت ایران در مواقع حساس باشد، اما در چنان مواقعی، میدان را به راحتی به رقبا - از رسانه های خارجی گرفته تا فضای مجازی- واگذار می کند.
توضیحات مدافعان رسانه های حکومتی در مورد عملکرد این رسانه ها، معمولا در این حد است که مشکل اصلی بودجه ناکافی یا توطئه های خارجی هستند. در حالی که بعید است رسانه ای که شب بعد از انتخابات اعتماد به نفس کافی را برای پوشش زنده اخبار آن ندارد، با مثلا ۵۰ درصد بودجه بیشتر این اعتماد به نفس را به دست بیاورد. یا مشکل بتوان انتظار داشت که رسانه های دیگر، در مواقعی که صداو سیما داوطلبانه میدان را تقدیم می کند، برای در اختیار گرفتن آن تردیدی داشته باشند.
مواجهه حکومت با مشکل رسانه ای خود، البته تاکنون از جنس بازنگری در رویه های حرفه ای نبوده و عمدتا، به انتظار از دستگاه قضایی و امنیتی برای مهار رقبا خلاصه شده است.
بخشی از این مواجهه که مستقیما قضایی و امنیتی نبوده هم، از طریق پروژه های موسوم "جنگ نرم" صورت گرفته که نمود شاخص آن، فعالیت پروژه و سایت های بی شمار با موضوع رصد رسانه های برون مرزی و مقابله با آنها بوده است.
چنین پروژه هایی هر روز، در مورد تعدادی زیاد از مطالب رسانه های برون مرزی "خبر"های عجیب و غریب می نویسند که عمدتا، چیزی بیش از نقل قول تحریف شده مطالب به علاوه چند خط فحش یا اتهام نیستند.
مسئولیت عجیب تر این پروژه ها، "خبرنویسی" پایان ناپذیر در مورد حجم عظیمی از پست های روزنامه نگاران معروف و غیرمعروف در شبکه های مجازی است. در این حد که بعضا حتی توییت های پیشپا افتاده روزنامه نگاران مقیم خارج، به موضوع خبرهای دست اول پروژه ها و سایت های رصدکننده رسانه های برون مرزی تبدیل می شوند.
می توان حدس زد که صدها نیروی جوان در این نوع پروژه های موسوم به "جنگ نرم" در حال کار کردن و حقوق گرفتن هستند که ادامه فعالیت آنها در طول سال ها، کوچکترین نقشی را در آموزش رسانه ایشان ایفا نمی کند.
نیروهایی که عملا در بعد حرفه ای، به اصطلاح تلف میشوند و علیرغم حجم زیاد تولیداتشان، در بزنگاه های رسانه ای -که روزنامه نگاران حرفه ای تعیین کننده هستند- مطلقا فایده ای برای جریان خود ندارند.
این معضل، در سطوحی متفاوت، در رسانه های جدی تر حکومتی نیز مشاهده می شود. به عنوان مثالی در توضیح ابعاد این مشکل، می توان یادآوری کرد که زمانی نیروهای باکیفیت تر این رسانه ها گلایه می کردند که سه دهه است "آوینی جدیدی" در جریان رسانه ای حامی حکومت بازتولید نشده -اشاره به مرتضی آوینی، مستندساز معروف جنگ. اکنون، وضعیت به گونه ای درآمده که در مجموعه رسانه های این جریان -بدون آنکه قصد مقایسه افراد وجود داشته باشد- حتی "شریعتمداری جدید" هم ایجاد نمی شود.
هرچند خط مشی سیاسی، اخلاق کاری و نوع ارتباطات حسین شریعتمداری با نهادهای امنیتی منتقدان زیادی دارد، اما نمی توان تردید داشت که مدیرمسئول کیهان، یک نیروی رسانه ای کاملا حرفه ای است. این در حالی است که احتمالا اگر پرسیده شود که در میان نسل جوانتر روزنامه نگاران همسو با آقای شریعتمداری، در دو دهه اخیر کدام افراد تربیت شده اند که تواناییهایی هم سطح با او را داشته باشند، مشکل بتوان نامی را بر زبان آورد.
دورانی بود که دست اندرکاران روزنامه کیهان و صدا و سیما، برنامه هایی همچون "هویت" را تولید می کردند و دیگران، تقریبا هیچ امکانی برای ارائه روایت مقابل خود نداشتند. حتی در دوره اصلاحات نیز، با وجود تغییر فضای مطبوعاتی، باز این امکان وجود داشت که مثلا قوه قضاییه با بستن یکشبه حدود ۲۰ روزنامه، فضای اطلاع رسانی را بهناگهان زیر و رو کند.
ولی در دوران حاضر، شرایط رسانه ای به صورتی است که مجموعه نشریات جناح های سیاسی مختلف، به علاوه مجموعه کانالهای تلویزیونی داخل و خارج، در حال تقلا کردن برای رقابت با فضای مجازی و شبکه های اجتماعی هستند.
در مقابل این موج جدید، حتی سرانجامِ فیلترینگ حکومت هم به اینجا رسیده که مثلا دفتر رهبر جمهوری اسلامی، بهناچار بر روی تک تک همان شبکه های اجتماعی فیلتر شده حضور فعال دارد و در حال رقابت حرفه ای برای جذب مخاطب است.
وقتی در فضایی با این مختصات، بر روی فضای مجازی ادعایی علیه یک عضو خانواده رئیس قوه قضاییه مطرح می شود، رسانه های همسو چنان در دفاع از او بی تاثیرند که به ناچار حداقل ۱۰ مقام ارشد حکومتی -از شخص رئیس قوه و سخنگوی دستگاه قضایی گرفته تا وزیر اطلاعات و رئیس سازمان اطلاعات سپاه- یکی بعد از دیگری به تکذیب مستقیم خبر می پردازند. رویکردی عجیب که انگار مهمترین کارکردش این است که بخش هایی از جامعه که هنوز از اتهام مطلع نشده اند هم، متوجه آن بشوند.
می توان حدس زد که راه حل پیشنهادی بسیاری از مدافعان حکومت ایران در مواجهه با چنین وضعیت های پیچیده ای، به سادگی این باشد که دستگاه های قضایی و امنیتی بیشتر از گذشته برای کنترل فضای رسانه ای وارد عمل شوند، با این برداشت که این بار اگر "به اندازه کافی" برخورد کنند مشکلات حل می شود.
ولی واقعیت این است که با توجه به سرعت پیشرفت تکنولوژی های ارتباطی، احتمال رقابت موفق در فضای رسانه ای با تکیه بر رانت امنیتی و قضایی، حتما در آینده از الان دشوار تر خواهد بود.
این در حالی است که در مقابل، مقاومت دستگاه های حکومتی ایران در مقابل قواعد رقابت رسانه ای، عملا رانتی غیرمستقیم را در اختیار رقبا - و از جمله رسانه های برون مرزی- قرار داده که گستره مخاطبان و حتی ادامه فعالیت خود را مدیون آن هستند.
نمی توان انکار کرد که بسیاری از این رسانه های رقیب، نه تنها از دسترسی مستقیم به جامعه ایران محرومند، که دارای ضعف های حرفه ای مشخص هستند. اما تا اطلاع ثانوی از "رانت رسانه ای" مهمی استفاده می کنند که از سوی دستگاه های حکومتی ایران تهیه شده است. دستگاه هایی که همواره این قابلیت را دارند - و احتمالا خواهند داشت- که در بزنگاه های حساس رسانه ای، بخش های باز هم جدیدی از مخاطبان کلافه داخلی را، به سمت رسانه های دیگر هدایت کنند.
در فروردین ۱۳۹۰، وقتی رادیوی روسی موج کوتاه و متوسط بی بی سی بعد از ۶۵ سال فعالیت، بسته شد، دلیل اصلی آن بسیار ساده بود: مخاطب این رادیو به میزانی کاهش یافته بود که ادامه فعالیتش قابل دفاع نبود. علت اصلی کاهش تعداد مخاطبان هم، باز شدن نسبی فضای رسانه ای بود؛ آن هم نه در حد -مثلا- رسانه های اروپای شمالی و غربی، که در همان حد جاری در روسیه ولادیمیر پوتین و دمیتری مدودف.
پست اینستاگرامی هانیه توسلی، بازیگر سرشناس ایرانی درباره مرگ گربهاش در شبکههای اجتماعی واکنشهای بسیاری برانگیخته و حتی در بعضی اظهارنظرها کار به تسویه حساب سیاسی هم کشیده است.
روز دوشنبه ۸ آبان، هانیه توسلی در صفحه شخصی اینستاگرام خود که ۷۲۰ هزار دنبال کننده دارد، عکسی از گربه خود گذاشت و احساسش را از مرگ این حیوان خانگی بیان کرد.
ظاهرا تعداد زیاد کامنتهای توهینآمیز در زیر این پست باعث شده که خانم توسلی از خیر نظرات کاربران بگذرد و بخش نظرات این پست را حذف کند.
فقط در توییتر فارسی، در بیست و چهارساعت گذشته حدود ۴ هزار و ششصد بار درباره این موضوع صحبت شده است.
جامجم آنلاین، روزنامه وابسته به رادیو و تلویزیون ایران، پست هانیه توسلی را یک "واکنش عجیب" توصیف کرد.
گروهی هم او را به نادیده گرفتن مشکلات روز جامعه متهم کردند. مثلا یک کاربر به حادثه آتشسوزی اخیر در پالایشگاه تهران اشاره کرده و نوشته: "مطمئنم همتون خبرمردن گربه هانیه توسلی رو شنیدین اما همین هفته ۷ جوان ایلامی در پالایشگاه نفت تهران،زنده زنده سوختند!"
برخی هم خانم توسلی را به "غربزدگی" متهم کردند. در سالهای اخیر در جمهوری اسلامی نگهداری از سگ و حیوانات خانگی به عنوان پدیدهای که از غرب به ایران آمده برخورد شده است و از مسائل مناقشه برانگیز بوده است.
در این میان گروهی هم به موضوع حمایت خانم توسلی از حسن روحانی، رئیس جمهوری ایران در انتخابات ریاست جمهوری اشاره کردند و از این فرصت برای تسویه حساب سیاسی استفاده کردند:
نادر فتورهچی، فعال رسانهای هم از کسانی بود که پست خانم توسلی را مورد انتقاد قرار داد؛ مجموعه توییتهای او در اینباره با واکنشهای زیادی رو به رو شد.
اما در مقابل این موج انتقادها و تمسخر، بسیاری با کامنتها و نظرات خود با هانیه توسلی همدردی کردند.
بعضی مسئله "قضاوت کردن دیگران و حمله کردن به حریم شخصی افراد" را مطرح کردند و گفتند که این حق طبیعی هر کسی است که در صفحه شخصی خودش از احساساتش بنویسد بدون اینکه مورد قضاوت و توهین قرار بگیرد.
بعضی هم به این واقعیت اشاره کردند که برای اغلب کسانی که سگ یا گربه دارند، حیوان خانگی یک عضو خانواده است و از دست دادن آن غم بزرگی است و طبیعی است که خانم توسلی هم از مرگ گربه خود چنین غمگین شده باشد.
ماهور در صفحه فیسبوک خود نوشته: "از دست دادن عزیز تلخ و سخت است، کسانی که حیوان خانگیشان را از دست میدهند درد زیادی را متحمل میشوند، دردی درست مثل از دست دادن فرزند و این درد را تنها و تنها کسانی میدانند که حیوانی را از دست دادهاند حتی آنهایی که حیوان دارند و هنوز از دستشان نرفته نمیدانند و نمیفهمند چه برسد به کسانی که حیوان ندارند و ما حیوان دوستان را دیوانه میدانند."
یک روزنامهنگار ایرانی هم در توییتر خود نوشته: "میدونید چرا امثال هانیه توسلی گربهها را به برخی از آدمها ترجیح میدن؟ چون حیوانات وقتی بفهمند که غمگینی، مسخره و قضاوتت نمیکنند."
ولید بن طلال بن عبدالعزیز، از ثروتمندترین مردان جهان، یکی از مهمترین چهرههایی است که به دستور کمیته مبارزه با فساد در عربستان سعودی بازداشت شده است.
این کمیته که چند روز پیش به ریاست ولیعهد عربستان شکل گرفت، دهها شاهزاده سعودی و مقامهای حکومتی را بازداشت کرده است.
حسابهای بانکی همه بازداشتشدگان از جمله ولید بن طلال فعلا بسته شده است.
ولید بن طلال شاهزاده بانفوذ، نوه عبدالعزیز آل سعود، بنیانگذار عربستان سعودی است و گفته میشود ثروتمندترین شهروند عربستان سعودی است.
ثروت او بر اساس گزارشهای مختلف از جمله فوربز و بلومبرگ حدود ۲۰ میلیارد دلار برآورد می شود.
پدربزرگ مادری او ریاض الصلح، نخستین نخست وزیر لبنان پس از استقلال بود و به همین دلیل ولید دارای تابعیت دوگانه سعودی لبنانی است.
پدر او طلال که به شاهزاده سرخ مشهور بود، از مخالفان حکومت و سیاستهای پادشاهان پس از ملک عبدالعزیز بوده است و سالها در تبعید خود خواسته به سر میبرد.
با این حال او رابطه خوبی با پادشاه عربستان و دیگر خاندان سلطنتی عربستان داشت، تا اینکه روی کار آمدن پسرعمویش، محمد بن سلمان به عنوان دومین کسی که از میان نوههای عبدالعزیز برای جانشینی پادشاه انتخاب شده و قدرت گرفتن او، جایگاه او را نسبت به سابق متزلزل کرد.
ولید بن طلال که زمانی به عنوان بانفوذترین مرد عرب در جهان شهرت داشت، برخلاف بسیاری از پسران و نوادگان عبدالعزیز، وارد مشاغل حکومتی نشد و ثروت خود را از راه تجارت اندوخت.
او علاوه بر تجارت و ساختمان سازی، در هتلداری، گردشگری و عرصه رسانه سرمایهگذاری کلان کرده است. او از جمله از سهامداران توییتر، نیوز کورپوریشن و هتلهای فورسیزنز است.
شرکت هولدینگ کینگدام، متعلق به او پیشتر در کمپانیهای شناخته شدهای مانند مک دونالدز، کوکاکولا، پپسی، ایبی، کامپک، اپل و آمازون سرمایهگذاری کرده بود.
ولید بن طلال به دلیل مواضع لیبرال خود در بین چهرههای محافظهکار و مذهبی خاندان سعودی مخالفان بسیار دارد.
از جمله چندی پیش خالد بن طلال، برادر تنیاش، او را به "ترویج دروغ و نقض قوانین شریعت" متهم کرد و خواهان مصادره اموال او شد.
با این حال گفته میشود که این شاهزاده ۶۲ ساله محبویبت فراوانی در میان طبقههای غیر مذهبی در عربستان دارد.
ولید بن طلال که به موضع گیری ضد جمهوری اسلامی هم مشهور است بارها خواهان شدت برخورد مجامع بین المللی با ایران و افزایش تحریمهای جهانی علیه این کشور شده است.
او چندی پیش گفت که اگر اسرائیل به تاسیسات هستهای ایران حمله کند، رهبران عرب به طور علنی آن را محکوم میکنند ولی در خفا بابت آن خوشحال میشوند.
ولید بن طلال علاقه خاصی به رسانه دارد. او از سهام عمدهای در نیوزکورپوریشن دارد که سهامدار اصلی شبکههای فاکس نیوز و روزنامههای تایمز و وال استریت جورنال است.
او حدود سه سال پیش یک شبکه تلویزیونی به زبان عربی راه انداخت که عمری بیش از یک شبانه روز نداشت.
شبکه تلویزیونی "العرب" که به گفته سردبیرانش قرار بود رسانهای مسقل باشد در بحرین آغاز به کار کرد، اما کمتر از ۲۴ ساعت بعد به دلیل آنچه "مشکلات فنی و اداری" خوانده شد، کار خود را متوقف کرد.
اما گفته شد دلیل آن مخالفت دولت سعودی بوده که بحرین را تحت فشار قرار داد تا جلوی پخش برنامههای این تلویزیون را بگیرد.
روزنامه اخبار الخلیج، چاپ بحرین مدعی شد که دلیل توقف برنامههای العرب این بوده که این شبکه خبری "عرفهای جاری در کشورهای خلیج [فارس] را رعایت نکرده است."
به نوشته این روزنامه "خثنی بودن رسانهای و نپرداختن به موضوعاتی که تاثیر منفی بر اتحاد کشورهای خلیج [فارس] میگذارد" از جلمه این عرفها بوده است.
با این حال فعالیت ولید بن طلال متوقف نشد. دامنه سرمایهگذاریهای او که صرفا به دلیل انگیزه مالی نبود، در تمام جهان اسلام گسترش یافت؛ از سرمایهگذاری در پروژههای زیربنایی در افغانستان گرفته تا هتلسازی در مصر.
او که زمانی در دهه ۹۰ میلادی یک هتل و قایق تفریحی گرانقیمتی از دونالد ترامپ خریده بود، در دوران کارزار انتخاباتی ریاست جمهوری از منتقدان او شد. ولید بن طلال آن موقع از آقای ترامپ خواسته بود که از ادامه رقابت کنارهگیری کند.
درگیری این دو در در جریان انتخابات ریاست جمهوری آمریکا در توییتر نظرهای زیادی را به خود جلب کرد. از جمله در پی اظهارات ترامپ درباره مسلمانان، ولید بن طلال او را "مایه ننگ آمریکا" خواند و آقای ترامپ پاسخ داد که اگر انتخاب شود، فعالیتهای او را که تلاش میکرده با "پول پدرش سیاستمداران آمریکا را کنترل کند" متوقف خواهد کرد.
اطرافیان ولید بن طلال که تا پیش از این رابطه خوبی با سیاستمداران آمریکایی داشتند، انتخاب آقای ترامپ را به زیان میدانستند، از جمله جمال قاشقجی، مدیر تلویزیون العرب گفت که ترامپ فقط به پول عربستان نظر دارد.
با این حال در پی انتخاب آقای ترامپ، ولید بن طلال پیروزی او را تبریک گفت.
از ولید بن طلال به عنوان یکی از مترقیترین اعضای خاندان سلطنتی آل سعود نام برده میشود که همواره خواهان اصلاحات در کشور و منتقد سیاستهای محافظهکارانه حکومت بوده است. اکنون او به دستور کسی بازداشت شده که قصد دارد با اصلاحات اساسی خود عربستان سعودی را به سوی کشوری مدرن سوق دهد.
مدیرکل تعزیرات حکومتی استان تهران افزایش قیمت نان در این استان را ۳۲ درصد دانسته و گفته است "آنچه به مردم گفته شده با آنچه در واقعیت اتفاق افتاده متفاوت است."
محمد محمدی، مدیرکل تعزیرات حکومتی استان تهران، به خبرگزاری تسنیم گفته است "ما انتظار داریم که مسئولان به مردم اطلاعات غیرواقعی ندهند."
اتاق اصناف ایران روز سهشنبه، در در بخشنامهای که فقط شامل نانواییهای دولتی میشود مجوز افزایش حداکثر ۱۵ درصدی قیمت نان را داد.
این بخشنامه مربوط به سایر استانها نیست و تصمیمگیری در مورد افزایش قیمت نان در شهرستانهای ایران بر عهده استانداریها خواهد بود.
آقای محمدی گفته است آنچه در تهران رخ داده این است که علاوه بر افزایش ۱۵ درصدی قیمت نان، وزن چانه یا خمیر نان را هم نسبت به سال ۱۳۹۳ کاهش دادهاند.
او گفته است "با کاهش وزن چانه و افزایش ۱۵ درصدی قیمت به طور میانگین، قیمت نان حدود ۳۲ درصد افزایش یافته است."
مدیرکل تعزیرات حکومتی استان تهران گفته است مصوبه افزایش قیمت نان بر افزایش اختیاری قیمت آن دلالت دارد نه اینکه وزن نان هم کمتر شود.
هم اکنون قیمت نان بربری از ۶۵۰ به ۷۵۰ تومان، نان تافتون سنتی از ۴۰۰ به ۴۶۰ تومان، قیمت نان سنگک از ۸۰۰ به ۹۲۰ تومان و نان لواش و تافتون گردان از ۲۱۰ به ۲۴۰ تومان افزایش یافته است.
قیمتهای جدید در حالی اعلام شده که قیمت فروش نان در اکثر نانواییهای تهران از قیمتهای اعلام شده جدید بیشتر است.
محمود احمدینژاد، رئیسجمهوری پیشین ایران در گفتگو با سایت دولت بهار به شدت از قوه قضاییه انتقاد کرده است. سخنان او به شکل یک گفتگوی تصویری منتشر شده است.
او در این گفتگو انتقادهای کمسابقهای علیه قوه قضائیه مطرح کرده است.
این گفتگو بعد از بستنشینی بحثبرانگیز حمید بقایی و چند نفر از نزدیکان آقای احمدی نژاد منتشر میشود. آقای بقایی هفته پیش در پی امتناع از حضور در جلسه سوم دادگاهش در اعتراض به آنچه رفتار دستگاه قضایی خوانده بود در آرامگاه شاه عبدالعظیم بست نشسته بود.
بیشتر در باره بست نشینی حمید بقایی:
محمود احمدینژاد گفته: "به یکی از بچههایی که در این قضیه هست میگویند بیا همکاری کن تا تخفیف بدهیم. خیلی بد است که یعنی بیا علیه آقای بقایی یک چیزی بگو. ما انقلاب کردیم که قوه قضاییه این طوری بشود؟... ته حرفشان این است که تمام مملکت را بدهید دست من تا درست شود. خب این که حرف هر طاغوتی هست و هر دیکتاتوری همین حرف را میزند."
او همچنین درباره عملکرد قوه قضائیه گفت: "قوه قضاییه اختیاراتش فوقالعاده است و حتی از رهبری هم بیشتر است. تنها قوهای است که هیچ نظارتی بر آن نیست...عملکرد قوه قضاییه یک سیر کاملا نزولی دارد. الان کل کشور در خطر است و امیدی به اجرای عدالت نیست."
آقای احمدینژاد، در سالهای اخیر بارها از اقدامات قوه قضائیه در رسیدگی به پروندههای مربوط به نزدیکانش انتقاد کرده است. اما شدت انتقادهای این گفتگو بیسابقه است. او همچنین منتقد برادران لاریجانی است که در راس قوه قضائیه و مقننه حکومت ایران هستند.
آقای احمدینژاد قوه قضائیه را به اقدام علیه قانون متهم کرده و گفته: "بدترین حالت این است که اگر از قوه قضاییه بخواهید شکایت کنید باید به خود آنها شکایت کنید. کی هستید که خود را برتر از قانون و مردم میدانید؟ اگر دیکتاتوری قوه قضاییه میخواستیم که قبلش هم بود."
محمود احمدینژاد به سایت دولت بهار گفت: "از این ور دست دولت را میبستند و راه را باز میکردند برای تحریم دولت و از طرف دیگر میگفتند تحریمی در کار نیست و سوءمدیریت دولت است؛ بهرهبرداری سیاسی."
رئیسجمهور پیشین ایران، هفته پیش در روز اول بستنشینی نزدیکانش با حضور در جمع معترضان، از روسای قوه مقننه و قضاییه با عنوان "خانواده لاریجانی" به شدت انتقاد کرد و گفت: "ما با خانواده لاریجانی مخالف هستیم و قبول نداریم مملکت دست اینها بیفتد و به مردم ظلم بکنند."
آقای احمدینژاد گفت که چون دولت او "مچ دزدها را گرفته"، اکنون با اتهام دزدی و فساد از سوی قوه قضاییه رو به رو شده است.
او خطاب به مخالفانش گفت: "مردم ایران آدمهای صد برابر گندهتر از شما را پایین کشیدهاند.