بیانیه مشترک ترکیه و آمریکا درباره اوضاع سوریه.

وزیر خارجه ترکیه پس از دیدار با همتای آمریکایی خود گفت که آمریکا و ترکیه می‌کوشند تا مناسبات پرتنش ‌خود را عادی سازند. مقامات دو کشور طبق بیانیه‌ای که درباره سوریه صادر کردند، برای رفع اختلافات مجددا با هم گفتگو می‌کنند.

default

رکس تیلرسون، وزیر امور خارجه آمریکا، روز پنجشنبه (۱۵ فوریه/ ۲۶ بهمن) دیدار دو روزه خود از ترکیه را آغاز کرد. آقای تیلرسون در نخستین روز سفرش با رجب طیب اردوغان، رئیس جمهوری ترکیه، در مجتمع ریاست جمهوری "بش‌تپه" آنکارا ملاقات کرد. تیلرسون و اردوغان درباره تحولات سوریه و روابط دوجانبه گفتگو کردند. روزنامه‌های ترکیه نوشتند که این ملاقات بیش‌تر از مدت زمان مقرر، یعنی۳ ساعت و ۱۵ دقیقه، طول کشیده است.

به کانال دویچه وله فارسی در تلگرام بپیوندید

سفر وزیر امور خارجه آمریکا به ترکیه نشان دهنده این واقعیت است که دو کشور خواستار گفت‌وگوی صریح درباره مشکلات موجود در روابطشان هستند.

مقامات ترکیه به شدت با حمایت آمریکا از "یگان‌های مدافع خلق" در سوریه مخالفت می‌کنند. ترکیه "یگان‌های مدافع خلق" را یک گروه تروریستی وابسته به "حزب کارگران کردستان" (پ ک ک) می‌داند.

اختلاف ترکیه با آمریکا زمانی به اوج رسید که ارتش ترکیه عملیات "شاخه زیتون" را در شمال سوریه به همراهی "ارتش آزاد سوریه" در عفرین آغاز کرد. به دنبال این عملیات اردوغان تاکید کرد که هدف بعدی ترکیه منبیج خواهد بود که تحت کنترل آمریکا و "یگان‌های مدافع خلق" است.

بیشتر بخوانید: آیا جنگ در منبج بین آمریکا و ترکیه امکان‌پذیراست؟

به نوشته روزنامه‌های ترکیه، مهم‌ترین هدف دیدار تیلرسون از ترکیه "عملیات عفرین" است و این موضوع در دومین روز حضور او در آنکارا و ملاقاتش با چاووش اوغلو، همتای ترکش، بیشتر آشکار شد.

تیلرسون تاکید کرد که هدف اصلی ترکیه و آمریکا مبارزه با داعش، ایجاد مناطق عاری از درگیری و حفظ وحدت و یکپارچگی  سوریه است. او همچنین گفت که ترکیه هم‌پیمانی قوی در جنگ علیه داعش است و حق ترکیه را در تأمین امنیت مرزهایش درک می‌کند. درعین حال آقای تیلرسون از ترکیه خواست که در رابطه با عفرین خویشتن‌دار باشد.

بیانیه مشترک درباره سوریه

حمایت آمریکا از یگان‌های مدافع خلق در منبج

حمایت آمریکا از یگان‌های مدافع خلق در منبج

مقامات دو کشور تلاش می‌کنند که از مناقشه بیشتر بپرهیزند. آنها در پی ایجاد ساز و کاری هستند تا بتوانند با اتکا به آن درباره اختلافات موجود بیشتر به صحبت با هم بپردازند. در همین راستا چاووش‌اوغلو و تیلرسون بعد از دیدار و مشورت در آنکارا بیانیه مشترکی هم صادر کردند.

به گزارش خبرگزاری آناتولی ترکیه، در این بیانیه طرفین اعلام کردند که خود را نسبت به حفظ تمامیت ارضی و وحدت ملی سوریه متعهد می‌دانند و با هر گونه "تلاش برای تغییر بافت جمعیتی در سوریه" مقابله می‌کنند.

طبق این بیانیه قرار شده است که تا اواسط ماه مارس برای حل اختلافات ترکیه و ایالات متحده آمریکا ساز و کار مشترکی ایجاد شود.

بیشتر بخوانید: سفر تیلرسون به ترکیه در گرماگرم اختلاف میان واشنگتن و آنکارا

به گزارش "آناتولی"، چاووش اوغلو در نشست مطبوعاتی مشترک خود با همتای آمریکایی‌اش شرط گذاشته است که ترکیه حاضر است در صورتی "براساس اعتماد متقابل با آمریکا" همکاری کند که نیروهای "یگان‌های مدافع خلق "از منبیج خارج شوند.

چاووش اوغلو، به رغم سخنان یاد شده، تاکید کرده است که ترکیه و آمریکا می‌توانند اختلافات را با گفت‌وگو حل کنند. رکس تیلرسون، وزیر امور خارجه ایالات متحده آمریکا، نیز در این کنفرانس مطبوعاتی اظهار داشت که "روابط واشنگتن و آنکارا دائمی و راهبردی" است.

زن چینی با کیف دستی‌اش وارد دستگاه اشعه ایکس‌ شد


نگران دزدیده شدن کیف‌های تان در هنگام بازرسی امنیتی هستید؟ یک زن چینی برای جلوگیری از چنین کاری، همراه با کیف دستی‌اش وارد دستگاه اشعه ایکس‌ شد.
 
کارکنان ایستگاه قطار دنگوان در جنوب چین پس از دیدن شبح این مسافر قطار در صفحه اشعه ایکس‌ شوکه شدند.
 
ویدیویی از این رویداد عجیب و غریب که روز یکشنبه در زمان پر ازدحام سال نو چینی رخ داده، در اینترنت پخش شده است.
 
این خانم پس از پایین آمدن از دستگاه اشعه ایکس‌ از نوار نقاله گذشته، کیفش را نگاه می‌کند و می‌رود.
 
تصاویر استثنایی اشعه ایکس‌، زنی را نشان می‌دهد که در حالت چهاردست‌وپا در حالی که کفش پاشنه‌بلند هم به پا دارد، پس از کیفش قرار گرفته است.
 
مشخص نیست که این زن چرا این همه نگران کیف دستی‌اش بوده ولی خیلی‌ها‌ در چین هنگام سفر به خانه به مناسبت سال نو چینی، مبالغ زیاد پول نقد با خود دارند.
تصاویر یک ویدیو نشان می‌دهد که این مسافر قبل از این که خودش با کیف دستی‌اش وارد اسکنر امنیتی شود، چمدانش را در نوار نقاله گذاشته بود.
 
به او به گفته شد که همه کیف‌ها و چمدان‌ها باید از دستگاه اشعه ایکس بگذرد، اما او نمی‌خواست کیف دستی‌اش را از خود جدا کند.
 
راه حل او این بود که با کیفش یکجا وارد دستگاه شود. او بدون این که آسیبی ببیند از طرف دیگر دستگاه خارج می‌شود و یک مامور امنیتی هم با تعجب به او می‌خندند.
 
به گزارش رسانه‌های محلی، کارکنان ایستگاه قطار دنگوان بعد از این رویداد به مسافران توصیه می‌کنند که وارد دستگاه اشعه ایکس نشوند چرا که تشعشع امواج این دستگاه ممکن است به آنها آسیب برساند.
 
این زن یکی از ۳۹۰ میلیون نفری است که تخمین زده می‌شود به مناسبت تعطیلات سال نو چینی (۱۶ فوریه) با قطار سفر کنند.
+53
رأی دهید
-3
 
120
 
1
 

عاملان قتل دوعتیقه فروش وفوتبالیست ملی پوش پای میزمحاکمه

پنج مرد افغان که علاوه بر کشتن دو عتیقه فروش، در قتل یکی از اعضای تیم ملی فوتبال جوانان نیز دست داشتند بزودی در دادگاه کیفری استان تهران پای میزمحاکمه می‌روند.
 ناپدید شدن فوتبالیست تیم سایپا
به‌گزارش خبرنگار جنایی «ایران»، این پرونده از 15 مرداد سال 92 و با گزارش ناپدید شدن فوتبالیست 22 ساله‌ای به کلانتری 133 شهرزیبا تحت رسیدگی قرار گرفت. پدر این فوتبالیست، با اشاره به اینکه «امید» یکی از بازیکنان تیم سایپا بود، گفت: پسرم با خودروی پراید سفیدرنگش از خانه خارج شده بود اما چند ساعت بعد مردی ناشناس به تلفن همراهم زنگ زد و برای آزادی‌اش 10 میلیون تومان پول خواست. من هم که در آن شرایط  فقط به فکر نجات دادن پسرم بودم، این پول را به حساب او واریز کردم اما تاکنون خبری از پسرم نشده است. پسرم دانشجو و بازیکن تیم ملی فوتبال امید است و همزمان در  تیم جوانان باشگاه سایپا نیز بازی می‌کند.»
پدر امید در ادامه تحقیق صدای ضبط‌ شده‌ای از ربایندگان و همچنین شماره حسابی را که برای آنان پول واریز کرده بود در اختیار کارآگاهان قرار داد. جست‌وجوهای تخصصی مأموران برای یافتن پسر جوان ادامه داشت تا اینکه جسدش 16 مرداد همان سال در محله خاوران و داخل چاهی کشف شد. این در حالی بود که مأموران خودروی  پسر جوان را هم در حالی پیدا کردند که لکه‌های خون درآن به چشم می‌خورد.ازسوی دیگر بررسی‌های مقدماتی جسد، نشان از شکنجه‌های وحشتناک مقتول پیش از قتل داشت. به این ترتیب تحقیقات گسترده برای دستگیری عاملان  جنایت آغاز شد تا اینکه مأموران به ردپای یک مرد افغان رسیدند که 10 میلیون تومان به حسابش واریز شده بود، اما وی پس ازدستگیری مدعی شد فردی به‌نام عبدالله شماره کارتش را گرفته و او پول را به حسابی در افغانستان منتقل کرده است.عبدالله تنها سرنخی بود که پلیس را به متهمان این جنایت سیاه می‌رساند. بنابراین پس از بررسی سوابق این مرد مشخص شد عبدالله یکی از مجرمان سابقه‌دار و حرفه‌ای در زمینه ارتکاب جرایم مختلف از جمله شرارت، سرقت مسلحانه و زورگیری است. در ادامه کارآگاهان دریافتند متهم همزمان با دریافت پول از ایران متواری شده و همین موضوع نشان می‌داد مرد افغان در شکنجه‌ مرگبار فوتبالیست جوان نقش داشته است.
 قتل‌های سریالی عتیقه فروش‌ها
در حالی که بررسی‌ها برای شناسایی عاملان قتل پسر جوان ادامه داشت، 28 آبان 94، گزارش جنایت دیگری در یکی ازمجتمع‌های تجاری واقع در خیابان شریعتی شمالی به پلیس اعلام شد. با حضور تیم بررسی صحنه جرم در محل، جسد مرد 45 ساله‌ای به نام جمشید در محل کارش پیدا شد.شواهد نشان می‌داد او در جریان معامله سکه‌های عتیقه با چند مرد افغان کشته شده است. اما او تنها قربانی نبود چرا که 30 دی نیز جنایت مشابهی در خیابان پاسداران به پلیس گزارش شد و این‌بار مرد 40 ساله‌ای به نام «مجید» که به همراه یکی از بستگانش به‌نام «مهدی» برای خرید سکه‌های عتیقه به ارزش 120‌میلیون تومان به دیدار افرادی رفته بود، مورد حمله قرار گرفت و به قتل رسید.
 ردپای مشترک در سه جنایت
با ‌توجه به شباهت دو جنایت، این احتمال از سوی کارآگاهان جنایی تهران مطرح شد که هر دو قتل به دست اعضای یک باند صورت گرفته است. همچنین کارآگاهان با بررسی دوربین‌های مداربسته محل قتل دو عتیقه فروش، تصویر عبدالله- متهم فراری پرونده قتل فوتبالیست جوان- را نیز به دست آوردند و دریافتند قاتلان دو عتیقه فروش، همان مردانی هستند که فوتبالیست جوان را هم به قتل رسانده‌اند.
با این سرنخ، تحقیقات وارد مرحله تازه‌ای شد و کارآگاهان توانستند دیگر متهم پرونده به نام «شکرالله» را نیز شناسایی کنند. او تا چندی قبل در شرکت «مجید» -یکی از عتیقه فروش‌های کشته شده- کار می‌کرد.
همزمان با شناسایی هویت دو مرد جنایتکار،مأموران پلیس به کمین متهمان نشستند تا اینکه در عملیاتی ویژه دو همدست آنها را بازداشت کرده اما سومین متهم هنگام فرار با شلیک مأموران کشته شد.
 اعتراف به قتل‌های سریالی
در حالی که مردان تبهکار به‌سرقت‌های مرگبار از دو عتیقه فروش به سرکردگی عبدالله اعتراف کردند، مأموران در ادامه تحقیقات او، شکرالله و متهم دیگر را دستگیر کردند. آنها نیز قتل دو عتیقه فروش را پذیرفتند اما حاضر به قبول  قتل جوان فوتبالیست نشدند.  این در حالی بود که در تحقیقات صورت گرفته از سوی بازپرس شعبه هفتم دادسرای امور جنایی تهران مشخص شد صدای مردی که با پدر امید تماس گرفته  و پدرپسرجوان نیز این صدا را ضبط کرده، متعلق به عبدالله است. ضمن اینکه 10 میلیون تومان پولی را که پدر بازیکن جوان به حساب آدم ربایان ریخته بود پس از چند بار جابه‌جایی به حساب این مرد افغان واریز شده بود. همین سرنخ‌ها نشان می‌‌داد عبدالله و همدستانش در قتل پسر فوتبالیست نیزنقش داشته‌اند.
بدین ترتیب با پایان تحقیقات بازپرس بخشوده از شعبه هفتم دادسرای امور جنایی تهران، برای چهار متهم افغان به اتهام قتل فوتبالیست جوان و دو مرد عتیقه فروش و پنجمین متهم به خاطر ضرب و جرح قربانیان صدور جلب به دادرسی صادر کرد.بنابراین متهمان پرونده بزودی در دادگاه کیفری استان تهران پای میز محاکمه خواهند رفت.

سناریوی قتل پدر با کمک نامادری

سعید وقتی که 17 سال داشت پدرش را در خانه‌شان کشت و هنگام انتقال جنازه با خودروی پدرش، پشت فرمان به خوابی عمیق رفت. او حالا چهار سال است که در کانون اصلاح و تربیت در آرزوی پایان کابوسی است که خودش رقم زده است.
 
سعید که پیشتر به قصاص محکوم شده بود، با کمک قانون مجازات اسلامی جدید که امتیازی ویژه برای محکومان زیر 18 سال قائل شده، بار دیگرپای میز محاکمه ایستاد.
 
او که حالا 21 ساله است و در زندگی‌اش روزنه امیدی به رهایی از قصاص پیدا کرده، می‌گوید تحت تاثیر حرف‌های نامادری‌اش دست به این قتل زده و بسیار پشیمان است. او آرزو دارد همه این چهار سال یک کابوس باشد، خواب تلخی که از آن بیدار شود و دوباره پدرش را کنار خود ببیند.
 
چقدر درس خوانده‌ای؟ 
وقتی بازداشت شدم سال سوم دبیرستان بودم، اما دراین چهار سالی که در کانون اصلاح و تربیت هستم دیپلم گرفتم. حالا هم قصد دارم در دانشگاه شرکت کنم و فوق دیپلم بگیرم.
 
در کانون چه‌ کار می‌کنی؟ 
در کلاس‌های قرآنی شرکت کرده‌ام و نگاهم به زندگی تغییر کرده است.
 
در این مدت کسی به ملاقاتت آمده؟ 
نه. پدر‌بزرگ و مادربزرگم به حکم قصاص اصرار دارند. نامادری‌ام که با وثیقه آزاد است حتی یک‌بار هم به ملاقاتم نیامده. ولی هر چند ماه یک‌بار یکی از دوستانم به ملاقاتم می‌آید. دیدن او خوشحالم می‌کند.
 
رابطه‌ات با پدرت چطور بود؟ 
 پدرم پیمانکار شرکت برق بود. من را دوست داشت و هر چه می‌خواستم برایم فراهم می‌کرد. او 40 ساله بود که به دست من کشته شد. ولی در واقع من تحت تاثیر حرف‌های نامادری‌ام خام شدم و تصمیم به قتل پدرم گرفتم.
 
چند ساله بودی که پدر و مادرت از هم جدا شدند؟ 
یک و نیم ساله بودم که پدر و مادرم از هم جدا شدند. در آن سال‌ها با مادربزرگم زندگی می‌کردم. وقتی هفت‌سال داشتم پدرم با نامادری‌ام ازدواج کرد.
 
رابطه‌ات با نامادری‌ات چطور بود؟ 
من رابطه خوبی با او داشتم. وقتی خواهر و برادرناتنی‌ام به دنیا آمدند، رابطه ما بهتر شد.
 
خواهر و برادر ناتنی‌ات چند سال دارند؟ 
خواهرم شش سال دارد و برادرم 13 ساله است. در این مدت حتی یک‌بار هم آنها را ندیده‌ام.
 
چرا پدرت را کشتی؟ 
پدرم و نامادری‌ام رابطه خوبی با هم نداشتند. نامادری‌ام مدام از پدرم بدگویی می‌کرد. او می‌گفت اگر پدرم نباشد ما زندگی خوبی کنار هم داریم. من تحت تاثیر حرف‌های نامادری‌ام قرار گرفتم و بچگی کردم.
 
نامادری‌ات چه حرف‌هایی می‌زد؟ 
نامادری‌ام می‌گفت بداخلاقی‌های پدرم تمامی ندارد. اگر او را بکشم خودش ولی قهری دو فرزندش می‌شود و رضایت می‌دهد. او قول داده بود هر طور شده رضایت پدربزرگ و مادر بزرگم را جلب می‌کند. او از من خواسته بود بعد از قتل پدرم، اثر انگشت او را بگیرم تا بتواند اموال پدرم را به نام خودش کند.
 
از ماجرای قتل بگو. 
پنجم مرداد سال 92 بود که بار دیگر پدرم و نامادری‌ام با هم درگیر شدند. نامادری‌ام قهر کرد و همراه دختر و پسرش به خانه مادرش رفت. آن روز بشدت سردرد داشتم و از دعواهای همیشگی آنها خسته شده بودم و مدام به حرف‌های نامادری‌ام فکر می‌کردم. پدرم عصر وقتی از محل کارش به خانه برگشت خواهر و برادرناتنی‌ام را هم با خود به خانه آورد. ولی نامادری‌ام حاضر نشده بود به خانه برگردد. همان روز بود تصمیم گرفتم نقشه‌ای که نامادری‌ام کشیده بود را عملی کنم. تعداد زیادی قرص خواب‌آور داخل خورشت ریختم تا پدرم و خواهر و برادرم غذای مسموم را بخورند.
 
نترسیدی بلایی سر خواهر و برادر ناتنی‌ات بیاید؟ 
من آن زمان بچه بودم. اصلا به این موضوع فکر نکرده بودم.
 
بعد از خوردن غذای مسموم چه اتفاقی افتاد؟ 
آنها همگی به خواب رفتند. من با دوستم تماس گرفتم و از او برای قتل کمک خواستم، اما به کمکم نیامد. به همین خاطر تنهایی بالای سر پدرم رفتم و به صورتش گاز اشک‌آور پاشیدم. او بیدار شد، اما چشم‌هایش جایی را نمی‌دید. همان موقع با میله آهنی پنج ضربه به سرش زدم و او را با طناب رخت خفه کردم.
 
خواهر و برادرناتنی‌ات بیدار نشدند؟ 
نه. آنها در اتاق خودشان خواب بودند.
 
گاز اشک‌آور و قرص را از کجا تهیه کرده بودی؟ 
نامادری‌ام چند ماه قبل از این ماجرا به من پول داده بود تا قرص و گاز اشک‌آور را تهیه کنم. ما حتی یک‌بار قبل از این ماجرا هم در غذای پدرم قرص ریختیم، اما پدرم آن شب غذایش را نخورد.
 
بعد از قتل چه‌کار کردی؟ 
طبق دستوری که نامادری‌ام به من داده بود در هفت‌صفحه از یک دفترچه اثر انگشت پدرم را گرفتم و دفترچه را روی میز گذاشتم. می‌خواستم جنازه را در صندوق عقب زانتیای پدرم جاسازی کنم، اما نشد. به همین خاطر تا ساعت سه نیمه شب جنازه را در حیاط خانه نگه داشتم. وقتی مطمئن شدم همسایه‌ها خواب هستند جنازه را در صندوق عقب ماشین گذاشتم. دنبال جای مناسبی می‌گشتم تا جنازه را رها کنم، اما جای مناسبی پیدا نکردم.
 
گواهینامه داشتی که پشت فرمان نشستی؟ 
نه گواهینامه نداشتم، ولی رانندگی بلد بودم.
 
چطور دستگیر شدی؟ 
از حدود ساعت سه نیمه شب تا ساعت 11ظهر در خیابان‌ها سرگردان بودم تا این‌که ماشین پدرم خراب شد. دستپاچه شده بودم و نمی‌دانستم چکار کنم. می‌ترسیدم از ماشین پیاده شوم یا برای تعمیر از کسی کمک بگیرم، مبادا پلیس سر برسد. به همین خاطر ماشین پدرم را به نمایندگی خودرو بردم و پشت فرمان منتظر ماندم تا کار تعمیر تمام شود. ولی چون تمام شب را بیدار مانده بودم، خوابم برد. من از صدای همهمه کارگران نمایندگی خودرو، بیدار شدم. آنها جنازه پدرم را در صندوق عقب ماشین دیده بودند. همانجا بود که با پلیس تماس گرفتند و دستگیر شدم.
 
آن زمان اعتیاد داشتی؟ 
 نامادری‌ام قبل از این‌که با پدرم ازدواج کند شیشه مصرف می‌کرد، ولی بعد از ازدواج مواد را ترک کرده بود. از وقتی اختلاف‌های پدر و نامادری‌ام زیاد شده بود، او گاهی اوقات در غیاب پدرم شیشه می‌کشید و به من هم تعارف می‌کرد.
 
اما نامادری‌ات ادعا می‌کند هرگز معتاد نبوده است؟ 
او دروغ می‌گوید. در دادگاه هم گفت با پدرم هیچ اختلافی نداشته. ولی در واقع من به خاطر او و وعده و وعیدهایش دست به چنین کاری زدم.
 
درباره حرف‌های نامادری‌ات با پدربزرگ و مادربزرگت صحبت نکرده بودی؟ 
 نه. نامادری‌ام با حرف‌هایش در مغز و روحم رخنه کرده بود. من اسیر حرف‌های او شده بودم و فکر می‌کردم با مرگ پدرم زندگی خوبی در انتظار ماست.
 
چرا از همان ابتدا حقیقت را نگفتی؟ 
 (سکوت).
 
به نظر می‌رسد، در زندان حرف‌هایت عوض شد؟ 
 فکر می‌کردم نامادری‌ام کمکم می‌کند.
 
وقتی به قصاص محکوم شدی چه حالی داشتی؟ 
 وقتی در دادگاه پدربزرگ و مادربزرگم برایم قصاص خواستند حتی نتوانستم در چشم‌هایشان نگاه کنم. من شرمنده آنها بودم. وقتی به خاطر قانون جدید حکم قصاصم شکسته و قرار شد دوباره محاکمه شوم، انگار روزنه امیدی در زندگی‌ام پیدا شد. اگر چه حالا هیچ کسی را در این دنیا ندارم، ولی اگر زنده بمانم و قصاص نشوم، می‌خواهم جور دیگری زندگی کنم.
 
آن زمان می‌دانستی مجازات کسی که دست به قتل بزند، چیست؟ 
 من آن موقع فقط 17 سال داشتم. زیاد اهل کتاب خواندن نبودم. فکر می‌کردم در قتل‌های خانوادگی مجازات قاتل، فقط زندان است. ولی در کانون بیشتر با قانون آشنا شدم. شاید اگر اطلاعات حالا را داشتم هیچ‌وقت خام حرف‌های نامادری‌ام نمی‌شدم. من واقعا از این‌که پدرم را کشته‌ام، پشیمانم. او پدر بدی نبود. همیشه حمایتم می‌کرد. شب‌ها در کانون زیاد به این موضوع فکر می‌کنم. هر شب موقع خواب آرزو می‌کنم همه این چهار سال یک کابوس باشد. صبح بیدار شوم و پدرم را کنارم ببینم.